بـــــــی وفـــــا

مــن به انــدازه چشمان تو غمــگـین مانـــدم و به انـدازه هر بــرق نگاهــت نگــران /تـــو به انـدازه تنــهایـی مــن شــــاد بمــان

صداي سكوت

 

صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توی آسمونی که کرکسا پرواز می‌کنن
دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره
دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه
از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره
بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه
قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره
خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده
وقتی که آخر ِ جاده‌ها رسیدن نداره
نقض ِ قانون ِ آدم‌بزرگا جـُرمه ، عزیزم
چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره

 

[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,

] [ 21:38 ] [ مهدیــــس ]

[ ]

غريــــب

 

 
 

 
غریب بود و غریبش نگاه می کردم

 

 
وشاید اینکه نه ...من اشتباه می کردم

 

 
در امتداد نگاهش که قطره قطره چکید

 

 
تمام زندگی ام را تباه می کردم

 

 
برای اینکه دلش را زغال بنویسد

 

 
مداد ابی خود را سیاه می کردم

 

 
نشست و گفت مرا اشتباه فهمیدی

 

 
چه خوب می شد اگر اشتباه می کردم

 

 
اگر چه دیدن او را گناه میدیدند
 

به افتخار نگاهش گناه می کردم

 

[ دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,

] [ 20:19 ] [ مهدیــــس ]

[ ]