روزگار نوشت من...
دوباره سلام بعد از 20 و خورده ای روز....
چند وقتیه خیلی بیمعرفت شدم نسبت به وبلاگام...
خودم خیلی دوست دارم همش بهشون سربزنم،از دوستانی که کامنت میزارن ممنونم
ببخشید که وقت نمیکنم بهتون سر بزنم،از اینترنت فاصله ندارما
ولی هروقت میشینم پای این سیستم مشغول کارای دیگه ی نتم میشم و نسبت به وبلاگم بی معرفتی میکنم :دی
******
خداروشکر که این ماه ِ طاقت فرسای امتحانات رو به خوبی پشت سر گذاشتم و با یاری ِ خداوند موفق شدم...
همه ی دارایی من یه قلب شکسته و یاری ِ خداوند هست که همیشه همرامه...
و این خودش بزرگترین داراییه برای من.
هیچوقت از نگاه خدا نا امید نشدم تو زندگیم،شما هم نشید :)
تو بدترین موقعیت ها ، تو سخت ترین مشکلات و حالاتم فقط به خدا پناه آوردم، اونم ازم رو برنگردوند :)
میدونم خیلیا تو زندگیشون تا به یه مشکلی بر میخورن میگن خدا حتما دوسمون نداره که همچین اتفاقی برامون افتاده و کمکمون نکرده و ...
ولی اینا همش فریب دادن ِ خودشونه...اگر هم چیزی که خواستیم نشده حتما حکمتی تو کاره!
هیچ چیزی تو این دنیـــــا بی حکمت نیست.
تو زندگیم از خیلی چیزا گذشتم،خیلی چیزا رو تجربه کردم اما هیچوقت گله نکردم.درد و دل کردم اما گله نه،اگر هم بوده خودش میبخشتم :)
تو زندگیم اونایی که ادعا میکردن همیشه پشتمن و باهام خوبن یجوری بهم نارو زدن
ولی خـــــدا نـــــــه
خدایــــــا بازم میگم شکــــرت...