در کوچه باد می آید، این ابتدای ویرانی است...
خبری در راه است؛خبری عظیم و واقعه ای هولناک...
بادی که می وزد، آبستن عزایی بزرگ است که خواهد رسید.
بادی که در کوچه سرگردان است،بزودی به توفان بدل خواهد شد؛ توفانی که تنها خانه تو را بهلرزه درمی آورد، توفانی که تنها قصد ویرانی کلبه عشق را دارد .کلبه حقیقت ، کلبه وحی و توحید.
کاش پنجره ها از این توفان نلرزند.
کاش در خانه را به روی این فتنه جهانسوز نگشایی .
کاش پشت در نایستی.
کاش آشیانه ات را شعله های کینه در کام نگیرند.
نرو بانو آن که بر در می کوبددر پی نور نیست بلکه به کشتن چراغ آمده است.
بنشین بانو، برنخیز برای گشودن در؛ پشت در حادثه ای جانسوز در انتظار است، نرو!
آن که مشت بر در خانه ات می کوبد، شیطان است که به ستیز آل ا... آمده است.
شیطان با مشعلی در دست آمده تا تمام خشم خویش را بر سر یادگار رسول خدا (ص) فرو ریزد.
آن که ناسزا می گوید و قصد آشیان تو را دارد، کینه کهنه ای دارد که امروز سر برآورده و کمر به نابود کردن حقیقت
بسته، غافل از آنکه خداوند هرگز نخواهد گذاشت؛ مگر نه اینکهخداوند نور خود را در همه جا به ظهور می رساند؛
هرچند کافران را خوش نیاید .
انگار فاطمیه هم محرمی دیگر است.
کاش برنمی خاستی...
کاش برنمی خاستی... تو ادامه رسول خدایی...
تو آمده ای تا اسلام زنده بماند و حق ، سلامت باشد.
تو زنده ای تاپیش روی آفتاب، سپر شوی و شمشیرهای برهنه ای را که به سویامام نشانه رفته اند، حواله جان خویش کنی.
تو باید قیام کنی تا قامت یگانه امامت استوار بماند.
تو انقلاب می کنیتا مردمان غفلت زده روزگار به خود بیایند و ولایت را تنها نگذارند.
تو پشت در ایستادی و انگار قلب تمام هستی، آنجا پشت در ایستادهبود و می تپید...
در باز شد به روی فتنه ای ناگهان...
در باز شد به سوی توفان نخستین ظلم...؛
دری که چون خنجر بر جان تو فرود آمد... ، دری که راه را برای آغاز همه ستم های تاریخ باز کرد، دری که به روی دشمن حق آغوش گشود و چشم مردمان خواب زده را به روی حقیقتبست...
خون و آتش فاجعه ای را رقم زد و ننگ این بی حرمتی به دردانه رسول تا ابدیت بر پیشانی تاریخ ماندگارشد.
میوه دل پیامبر به خون نشست و نوزاد ناکامش چون غنچه در میان آتش نشکفته پرپر شد.
بوی یاس کبود برای آخرین بار در فضا پیچید...
یاس پهلو شکسته شهید دفاع از ولایت شد....